مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور چراغت راهگستر، کشتی نوحت نجاتآور قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو بـرای لـیـقـۀ کـتّـاب، دریـاهـا دواتآور به سمتت وحی شد نازل، که هستی فیض را قابل پدر باشد کمیلآموز و فرزندت سماتآور تو را در شطِّ رنج ای شاه! میبینم نمیدانم که ایثار تو باشد در نهایت کیش و ماتآور تو را مجموعۀ اضداد مینامند عاشقها که شادی بیتو حزنانگیز و غم با تو نشاط آور خدا در ذات زیبایت جلالش را نشان داده نشان دادهاست احسان قدیمت را صفاتآور هرآنکس شاه! شمشادِ قدت را دید «حافظ» شد بهرغم اشک شورش میشود شاخِ نباتآور کنار کفّ العبّاس آمده عـیسی و میدانم نمییابد به جز دست علمدارت حیاتآور مرا بیما و بیمن کن، کلامم را مطنطن کن که هـستی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتآور تو را در «اهدنا» دیدم صراط مستقیمی که به حقپیـمایی افکـار میگردد ثَـباتآور به زیر تیر هم تکبیرة الإحرام میگویی الا تلمیح اذکارت یقـیمون الصّلاتآور! به خوانت منعمم گردان! که داری سورۀ انسان برای این گدایت باز یؤتون الزّکات آور خدا تنها تو را «فیالبحر کالأعلام» میگوید چه نوحی هست جز تو «اَلجَوارِی المُنشآت»آور؟ چه رازی در سه بار آوردن نامت نهان کردی؟ چرا اینگونه میبـاریم؟ نامِ التفـاتآور! به دست دوستداران تو دُرّی بود در محشر بنازم اشک چشمم را که میآید براتآور کرامت میچکد از لای مژگان نجیب تو نیازی نیست بر لاتانِ عزّی و مناتآور به ایجاز آمدم حرفی از اعجاز تو را گویم زمان قبض روحم مرحمت کن انبساط آور چنان از شطح لبریزم به دارالوصف توحیدت که میترسم بگویم بودهای عین القضاتآور |